من حنانه هستم.

 

بیژن شهرامی

بچه های خوبم سلام،من حنانه هستم خاله مریم مقدس سلام الله علیها که یکی از ن بزرگ با ایمان است و قرآن کریم سوره ای به نام او دارد.[1]بانویی که مردم او را "خواهر هارون" می نامیدند تا از یاد نبرند که او بزرگ زاده است و از نسل پیامبری عظیم الشأن.[2]

من و خواهرم حنا(مرثا)[3] صاحب فرزند نمی شدیم تا این که خداوند ابتدا به خواهرم دختری به نام مریم و بعدها به من پسری به نام یحیی را عطا فرمود.[4]

شوهر خواهرم عمران نام داشت و به قولی نسبش به حضرت سلیمان علیه السلام  می رسید.[5] او از فرشته وحی شنیده بود که صاحب فرزندی خواهد شد که به اذن خدا بیماران را شفا و مردگان را زنده خواهد کرد ضمن آن که پیامبر هم خواهد بود.[6]

مدتی بعد حنا باردار شد و شوهرش  نذر کرد فرزندش را به معبد سلیمان علیه السلام بسپارد تا توفیق خدمت در آنجا رفیق راهش شود[7] اما وقتی به دنیا آمد تعجب کرد،چون دید نوزاد دختر است نه پسری که وعده پیامبریش داده شده بود.

عمران و خواهرم به نذرشان عمل کردند و دختر عزیزشان را مریم نامیدند و او را به معبد سپردند.چون احتمال می دادند بشارت خدا با به دنیا آمدن نوه شان[8] محقق خواهد شد.[9]

سپردن خواهرزاده ام به معبد هم  ماجرایی شنیدنی دارد.راستش چون عمران آدم با ایمانی بود عالمان معبد دوست داشتند افتخار سرپرستی دخترش نصیب آنها شود.کار به قرعه کشی رسید.کنار رودخانه رفتند و هر یک تکه چوبی (یا قلمی از جنس چوب)را در آن انداختند. آب همه را فرو برد به جز تکه چوب یا قلمی که متعلق به همسرم بود تا افتخار سرپرستی مریم مقدس به زکریای پیامبر علیه السلام برسد.[10]و[11]

از آن روز به بعد من از اتفاقات معبد بیشتر از قبل خبردار می شدم چرا که خواهرزاده ام در اتاقکی در بالاترین قسمت آنجا قرار داشت و دوست داشتم ببینم شب و روزش صرف چه کارهایی می شود.

یک روز که همسرم به خانه آمد حال عجیبی داشت.وقتی علتش را پرسیدم گفت:امروز وقتی از نردبان بالا رفتم و خود را به حجره مریم رساندم دیدم ظرفی انگور مقابلش است.با تعجب گفتم:انگور وسط زمستان!؟لبخندی زد و گفت:عموجان این ها را خدا برایم از بهشت می فرستد.[12]جالب این که ماجرا بعدها هم تکرار شد آن هم با میوه زمستانی در وسط تابستان!

خبرحضور مریم مقدس در معبد و کرامات او خیلی زود در تمام بیت المقدس پیچید و جوانان بسیاری آرزوی ازدواج با او را پیدا کردند اما اراده خدا بر این بود که او بدون ازدواج، صاحب فرزند پاک و پاکیزه به نام عیسی علیه السلام شود تا مردم بیش از پیش به قدرت خدا پی ببرند.[13]

مریم مقدس نوزادش را که به امر خدا با مردم سخن گفت در دامان پرمهرش پرورید و به عنوان پیامبری بزرگ تقدیم جامعه کرد.

خوب است بدانید که خواهر زاده ام بسیار راستگو بود آن طور که خداوند مهربان در قرآن از او با لقب"صدیقه"(بسیار راستگو) یاد می فرماید.[14]او در بین همه خداپرستان دنیا محترم است از جمله شما ایرانیان که اسمش را روی گلی زیبا گذاشته اید[15] و دخترانتان را هم نام او قرار می دهید.

خواهرزاده عزیزم حدود شصت سال در بین مردم زندگی کرد و آن گاه که چشم از این جهان فرو بست به فرزندش فرمود: آرزویم این است که در دنیا بودم و شب های سرد زمستانی را با مناجات و عبادت در درگاه خدا به بامداد می رساندم و روزهای گرم تابستان را روزه می گرفتم.»[16]

در پایان این را هم بگویم که حضرت مریم به حضرت محمد و اهل بیتش علیهم السلام ارادتی عجیب داشت و روح مطهرش در لحظه تولد حضرت فاطمه سلام الله علیها بر بالین مادرش خدیجه سلام الله علیها حضور داشت.[17]



[1] - قصص راوندی،ص 214.

[2] - مجمع البیان،ج6ص512.

[3] - بحارالانوار،ج48،ص91.

[4] - قصص راوندی،ص214.

[5] - همان،ج14،ص193.

[6] - تفسیر عیاشی،ج1،ص171.

[7] - بحار الانوار،ج14،ص203.

[8] - حضرت عیسی علیه السلام

[9] - قصص راوندی،ص214

[10] - بحارالانوار،ج14،ص195.

[11] - آل عمران/37

[12] - همان.

[13] - اعراب القرآن و بیانه،ج6،ص92.

[14] - مائده/75

[15] - گل مریم گیاهی است چندساله با گلی سفیدرنگ و خوشبو که عصارهٔ آن در عطرسازی استفاده می‌شود. گل مریمی که در ایران تولید می شود منحصربه‌فرداست و در دنیا جایگاه ویژه ای دارد.

[16] - عالم برزخ در چند قدمی ما(آیت الله اشتهاردی)،بخش هفت نمود از جلوه های عالم برزخ.

[17] - مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 304.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها